|
کمی از عالم ذر برای شما بگوئیم اول. منظور از این عالم و این پیمان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» است.به این معنی که هر گاه فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب (پشت و کمر) پدران به رحم مادران که بیش از یک ذره نیستند، منتقل می شوند، خداوند استعداد و آمادگی فهم و شناخت ربوبیّت و توحید را به آنها می دهد؛ یعنی هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به صورت یک حس درون ذاتی به ودیعه گذارده می شود و هم در عقل و خردشان به صورت یک حقیقت خود آگاه. خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانه های یگانگی خود را به انسان نشان می دهد و آنان را بر این امر گواه می گیرد. گویا می فرماید: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ و انسانها با زبان حال پاسخ میدهند: بَلی شَهِدْنا.پس در اینجا پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است.[1] بنا بر این بیان، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متکامل در این احساس مشترکند که همه مربوب و خداوند ربّ آنهاست.[2] پس انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند؛ لذا خداوند در قیامت علیه همه انسانها احتجاج می کند. برخی روایات موافق این نظر است.[3] دوم. مرحوم علامه طباطبایی نظریه خویش را این گونه تبیین می کند: «عالم «ذر» روح این عالم است که آن را «عالَم غیب» نیز می گویند. توضیح اینکه هر موجودی دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهی به سوی خدا که زمان و تدریج در آن راه ندارد و وجهی به سوی دیگر که در آن تدریج و زمان راه دارد. خداوند متعال می فرماید: إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون [4]«[خداوند] وقتی بخواهد چیزی را ایجاد کند، به آن می گوید: موجود شو! بی درنگ به وجود می آید.» «کُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست کن. پس کلمة «کُن» از طرفی وجود شیء و از طرفی ایجاد شیء است و این موجود منبسط یک وجه الی الله دارد که عالم ذرّ است و همان موجود یک وجه دیگر دارد که همین دنیای ظاهر است. بنابراین، عالم ذرّ این عالم مسلوب نیست.[5] می توان ریشه های سخن علامه طباطبایی را در تفسیر کنز الدقایق پیدا کرد.[6] حال پیمان از چه بود؟ از آیه ذر به دست می آید که مفاد پیمان گواهی بر پذیرش پروردگار ]ألَسْتُ بِرَبِّکُمْ[7] و بر پذیرش توحید بوده است أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا[8] و برخی روایات این پیمان را به فطرت نیز می کشانند: « اَلدِیْنُ الْحَنِیفُ وَ الْفِطْرَةُ وَ صِبْغَةُ اللَّهِ وَ التَّعْرِیفُ فِی الْمِیثَاقِ [9]دین حنیف و فطرت و صبغة الله و تعریف همان است که [خدا] در میثاق [یعنی در پیمانی که خدا با روح بشر بسته، بشر را با آن آشنا کرده] است.[10] روایاتی نیز اعتراف به نبوت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و امامت حضرت علی علیه السلام را جزء پیمان عالم ذر معرفی می کنند.[11] پیمان برای چه بود؟ از آیة ذر دو هدف اصلی برای این پیمان به دست می آید: الف. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخیز نگویند: ما از موضوع شناخت خدا بی خبر بودیم و لذا کافر شدیم؛ ]أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ.[12]
ب. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخیز نگویند: پدران ما بت پرست بودند و ما هم فرزندان همان پدران هستیم و چاره ای جز تبعیت از آنها نداشتیم؛ ]أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ.[13] با توجه به مطالب بالا منافاتی بین مسئله جبر و اختیار و عالم ذر نخواهد بود پس خداوند انسان را آزاد خلق کرد وبه او اختیار داد با اینکه خداوند از کارهای او در ابتداء و انتهاء آگاه است.و میداند چ کارهائی انجام می دهد و چه کارهائی انجام نمی دهد. |